نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي
نشريه سازمان سوسياليست هاي ايران ـ سوسياليست هاي طرفدار راه مصدق

www.ois-iran.com
socialistha@ois-iran.com

 

پاسخی به ايراد های گرفته شده به بيانيه «هشدار به ايرانيان» 

  عيسی خان حاتمی

     جناب آقاي دكتر منصور بيات زاده كه هميشه نوشته های ايشان را با دقت مورد مطالعه قرار مي دهم ،در مقاله‌اي بيانيه «هشدار به ايرانيان » را مورد نقد و بررسي قرار داده بود. با توجه به شناختي كه از نوشته های آن شخصيت گرانمايه داشتم و مي دانستم كه با دلسوزي و علاقمندي مبادرت به اين كار نموده است.اينجانب که يکی از امضا کنندگان بيانيه بودم با پذيرش اينکه امکان کاستی هايی در اينگونه بيانيه ها که به طور گذرا ديد گاه خود را در مورد مسايل بيان می نمايند،وجود داشته باشد.ولی ايراد های ايشان را در کليت وارد ندانسته ومبادرت به پاسخگويي مي نمايم.با بررسی دوباره بيانيه به طور گذرامتوجه می شويم که:

اين بيانيه تنها  در رابطه با جنگ گرجستان نبوده، بلكه از سه بخش تشكيل مي شود . بخش يكم اشتباهات سياست خارجی  جمهوري اسلامي را بطور گذرا نام مي برد . بخش دوم آن در شش بند توصيه‌هايي جهت اصلاح آن ارائه مي دهد. بخش سوم آسيب هايي كه اين اشتباهات برای کشور وملت ايران دارد را بيان ميدارد .پس از بررسی بيانيه متوجه می شويم که:

1-آنچه در مورد گرجستان گفته شده با واقعيت  تاريخی  واصول منشور ملل متحدسازگارا می باشد.

الف -از ديد تاريخي، گرجستان در دوران  پيش وپس از اسلام هميشه ، با ايران يك واحد جغرافيايی را تشكيل می داد. پس از جنگ ها و تجاوزات خونين روسها  بر طبق عهدنامه گلستان اين سرزمين از پيكره واحد جغرافيايی كه ايران نام داشته است جدا گرديده است اين يك واقعيت تاريخی است كه به درستی در بيانيه به آن اشاره شده است.

ب -از ديد منشور ملل متحد،در دوران اتحاد جماهير شوروی اين كشور از چند ين جمهوری و جمهوری های‌ خودمختار تشكيل گرديده بود . سردمداران شوروي پيشين بر اساس سياست های استالينستی مبنی بر تثبيت سلطه روس ها ،جوامع واحدی چون اوستيا رابه دو نيمه شمالی وجنوبی تقسيم نمايند وهر يک را در محدوده جغرافيايی متفاوت قرار دادند ويا مردم سمرقند وبخارا را عليرغم تمايل عمومی از الحاق به تاجيکستان جلوگيری نمودند وتحت سلطه ازبکستان قرار گرفت.به همين جهت صلاح در آن ديدند كه جمهوری گرجستان دو تا جمهوري خودمختار داشته باشد كه عبارت بودند از آبخازيا و اوستياي جنوبي واوستيای شمالی که  در درون فدراسيون روسيه قرار داشت. پس از فروپاشي شوروي كه 15 جمهوري جايگزين آن شدند. فدراسيون روسيه و14 جمهوری ديگربوجود آمدند. فروپاشی با عث بحران در اقتصاد واجتماع در اين جمهوری ها بويژه فدراسيون روسيه گرديد،وسياست خارجی ونظامی روسيه کارايی خود را از دست داد. پس از گرانی نفت و دلارهاي ناشی از آن به اقتصاد روسيه جاني داد.پس از اين بهبودی روسيه كوشش مي كند كه نقش تزارها و شوروي پيشين را دوباره ايفا نمايد وتازش به گرجستان در همين راستا می باشد. بر اساس منشور ملل متحد گرجستان يك كشور مستقل و اوستياي جنوبي جزئي ازآن سرزمين می باشد. پس حمله گرجستان به اوستيای جنوبی يك مساله داخلی به شمار مي آيد و در برابر آن تازش روسيه به اوستيای جنوبی يك تجاوز آشكار بر عليه حاکميت يك كشور عضو سازمان ملل متحد به شمار می آيد. محكوميت اين تجاوز كه برخلاف حقوق بين الملل ومنشور ملل متحد بر عليه يك كشور مستقل انجام گرفته مطابق با منشور و موازين حقوق بين الملل می باشد. اين تجاوز يادآور تجاوزات روسيه تزاري به ايران دردوران قاجار و پشتيبانی از غائله فرقه دموكرات پس از پايان جنگ جهانی دوم می باشد.

نظام حکومتی روسيه برآن است همانند دوران استالين راه حکومت فردی را پيش گيردکه با موازين دموكراسی وحقوق بشر اعلام شده کنونی همخوانی ندارد وبه همين جهت مورد احترام افکار عمومی و روشنفکران جهانی نخواهد بود.

2-« در رابطه باپيمان‌های سه جانبه و دوجانبه كشورهای كناره دريای مازندران »

آنچه دربيانيه در اين مورد گفته شده است يك واقعيت عينی ، ملموس است. همه كشورهای شوروی پيشين در 1991 در آلماآتي و مينسك اعلان كردند كه بعنوان ميراث خواران شوروی همه معاهدات و تعهدات آنرا به رسميت شناخته و محترم مي دارند. در سال 1994 هم روسيه طي نامه اي به سازمان ملل متحد پايبندي خود رابه تعهدات شوروي پيشين اعلان كرد.پس اين فروپاشی يكي از مشكلات ايران با ميراث خواران شوروی پيشين،رژيم حقوقي درياي مازندران بود.رژيم حقوقی جديد دريای مازندران می بايستی بر پايه دو قرارداد،يکی دوستي 1921 وديگری بازرگانی و دريانوردی 1940 ميان دولت ايران و شوروی پيشين با در نظر گرفتن شرايط ومقتضيات پيش آمده با موافقت تمامی کشور های ساحلی تعيين شود.

پس روسيه، جمهوری آذربايجان و قزاقستان وحتا ترکمنستان با قراردادهای دو ،سه وچند جانبه برخلاف موازين حقوق بين الملل به دليل ضعف ديپلماسي ايران عمل نموده اند. با اينكه اين ميراث خواران بايستی سهم شوروی پيشين را بين خود تقسيم نمايند.آنان سهم ايران را هم بين خود تقسيم كرده اند.آيا پشتيباني از حقوق راستين ايران در دريای مازندران كاری اشتباه مي باشد؟

پشتيبانی ابزاری وتاکتيکی روسيه از جمهوری اسلامی و همکاری استراتژيک با غرب در شورای امنيت، دليل دوستي و خيرخواهي روس‌ها نيست، بلكه آنان كوشش می كنند در بازی سياسي با آمريكا از آن سود ببرند . روسيه از بحران ايران استفاده مي كنند تا در تعاملات با غرب آثار منفی تجاوز خود به گرجستان را بيرنگ سازد.

3-آيا آمريكا ستيزي در راستای منافع ملی ما می باشد؟ آيا واژگونی صدام در عراق وطالبان در افغانستان  بوسيله امريکا در راستای منافع ملی ما نبود؟آياامريکا ستيزی جمهوری اسلامی با منافع ملی ما همخوانی دارد؟برای پاسخگويی به اين بخش به ريشه يابی موضوع می پردازم.

ازديد تاريخي، همسويی امريکا با انگليس در كودتا بر عليه دولت قانونی دكتر مصدق آسيبی بزرگ به ملت ايران برای بدست آوردن استقلال، آزادی و مردم سالاری زد.ما هيچگاه نبايد آنرا فراموش کنيم. ولي اگرسياست آمريكا را با ديگر قدرت‌ها مانند روس‌ها و انگليس ها در مورد ايران بسنجيم مي بينيم كه آسيب آمريكايي‌ها به مراتب كمتر بوده است .در سد سالی که از حضور امريکا درصحنه سياسی  ايران می گذردغير از گناه نابخشودنی کودتا عليه دولت مصدق ، در موارد زير به ملت ايران كمك نموده‌اندوبامقايسه، انگليسی ها وروس ها  دستکم پرونده استعماری نداشته اند.

1-    ساموئل جردن در مورد ياري به آموزش در ايران

2-    باسكرويل درکمک به مشروطه خواهان

3-    كمك به لغو قرارداد 1919

4-   مخالفت با حوادث آفرينی ديكتاتوري رضاشاه در راستای منافع بريتانيا مانند قضيه سقا خانه شيخ هادی كه عاقبت به  بهانه ای ديگر به قطع رابطه سياسی منجر شد

5-    مخالفت با دادن امتياز نفت شمال به روس‌ها

6-    كمک به ايران و اولتيماتوم ترومن به استالين و عقب نشيني نيروهای شوروی از آذربايجان

7-    كمك های اوليه به ملي شدن صنعت نفت «بويژه بوسيله دكتر هنری گريدی» وقبولاندن آن به دولت بريتانيا

8-  كمك به پيشرفت اقتصادي و به رسميت شناختن جايگاه تاريخی ومنطقه ای ايران در خليج فارس که به اعاده حاکميت ايران برسه جزيره استراتژيك در سال 1971 انجاميد.

اما ريشه آمريكا ستيزی در ايران در ساختار سياسي احزاب چپ در دوران جنگ سرد،بوجود آمد ،كه بوسيله شوروی هم پشتيبانی مي شد. اما گروهی از روشنفكران ما اين آمريكا ستيزی را همرديف غرب ستيزی و حتي تمدن ستيزی قرار دادند. گروهي از حکومت گران جمهوری اسلامی بزرگترين استفاده رااز اين طرز فکر نمودند. با گروگانگيري در سال 58 توانستند قانون اساسي دلخواه را تصويب و گروههاي ميانه رو را از صحنه سياسي کشور خارج نمايند. جريانی که درآن مقطع زمانی مورد تائيد حزب توده بودهوخود را در خط امام تلقی می کرد. 

امروزه جنگ سرد پايان يافته است اما هنوزهم گروهی از روشنفكران چپ اين سياست آمريكا ستيزي را كه مترادف با غرب ستيزي و در نهايت تمدن ستيزي می دانند بر انديشه‌هاي آن چنگ انداخته وآنرا ادامه مي دهند  اين سياست زيان‌های زير را براي منافع ملی ايران در پی داشته ودر آينده نيز خواهد داشت.

1-سياست امارات متحده عربی،شورای همکاری خليج فارس،اتحاديه عرب نسبت به جزيره های سه گانه ايرانی در خليج فارس،بدون پشتيبانی امريکا امکان پذير نمی باشد.

2- سياست استخراج بهينه از منابع نفتي و گازي مشترك ما با قطر هم بدون رفع تحريم های آمريكا امكان پذير نيست.

3- نيمی از دريای مازندران طبق عهدنامه های 1921 و 1941 به ايران تعلق دارد. سياست خارجي ضعيف جمهوری اسلامی و درگيري بي هدف با غرب بويژه امريکا باعث شده كه كشورهاي كناره آن بويژه روسيه از آن به سود خود بهره‌برداري  نمايند و تماميت سرزميني ما در بستر وزير بستر دريای مازندران را مورد تهاجم قرار داده و عملاً آنرا تصاحب نمايند. 

4-مخالفت امريکا با انتقال نفت وگاز منطقه دريای مازندران از طريق ايران که کوتاهترين ،کم هزينه ترين وامن ترين راه است ،ما رااز منافع اقتصادی وژئوپولتيک خاص محروم ساخت.

5-عراق  هم بدون اشاره وپشتيبانی امريکا نمی تواند نسبت به قرارداد 1975 ترديد كند و خواهان تجديد نظر در آن گردد.

6- خطر حمله به تاسيسات هسته ای بوسيله اسرائيل هم بدون حمايت آمريكا عملی نيست.

7- در نهايت خطر حمله آمريكا همانند سناريو افغانستان و عراق را نبايد دست كم بگيريم.

آمريكا يك ابرقدرت جهاني می باشد. و در تمامی جهان از جمله خاورميانه و خليج فارس ، عراق ، افغانستان ، جمهوری آذربايجان ، دريای مازندران ، پاكستان و ... حضور پررنگ و منافع دراز مدت دارد. ما بايد در يك فضا روشن و با توجه به منشور ملل متحد اختلافات خود را با آمريكا حل كنيم و از زيان‌های آينده و حتا آسيب های جبران ناپذير جلوگيري كنيم. به سود ايران است كه جهت گيري سياسي خود را متوجه كشورهای اروپايی و آمريكا كند ضمن آنکه با  روسيه نيز روابط حسنه داشته باشد.

4- ايراد ديگری که  بربيانيه «هشدار به ايرانيان » گرفته شده اينکه در بيانيه آمده است :

« حوزه تمدن و فرهنگ  ايرانی كه يك واقعيت تاريخی و فرهنگی می باشد، بايستی در ديد راهبردی ما در منطقه قرار داشته باشد. ما بايد همه مردم و كشورهای واقع در اين حوزه فرهنگی را دوستان استراتژيك خود بشماريم و در معادلات سياسی اين ديدگاه را بگنجانيم. »

 به نظر نويسنده نبايد از كنار كمبودها و نقايص و بی توجهی هايی كه به ارزشهاي دمكراتيك شده است گذشت و در اين باره سكوت اختيار كرد تا بر آن خطای بزرگ سرپوش گذاشته شود، و ديگر آنكه اشكال مهم ، طرح ديدگاه انحرافي و خطرناكي است كه بعنوان معيار «معادلات سياسی» و ديد راهبردی به ايرانيان توصيه شده است.

ايراد ديگر بيانيه «كردها يكی از اجزای تفكيك ناپذير اين حوزه تمدنی می باشندو هر کجا که باشند ايرانی به شمار می آيند وما نبايد بر عليه منافع آنا با ديگران متحد شويم»

به نظر نويسنده ، اين ديدگاه «ناسيوناليستي» نيست بلكه از موضع «نژاد پرستانه » مي باشد.

و در مغايرت كامل با اصول منشور ملل متحد وتعريف جهانشمول ملت و كشور و ارزش‌هاي دموكراسي قرار دارد.براي پاسخگويي به اين ايرادها

الف بايد نخست به منشور ملل متحد و رويه جاری كشورها مراجعه شود.

درمنشور ملل متحد در فصل هشتم آن تحت عنوان قراردادهای منطقه‌ای آمده است

ماده 52- بند 1  هيچيك از مقررات اين منشور مانع وجود قراردادها يا موسسات منطقه‌ای برای انجام امور  مربوط به حفظ صلح و امنيت بين المللي كه متناسب برای اقدامات منطقه ای باشد نيست مشروط بر اينكه قراردادها يا موسسات و فعاليت آنها با مقاصد و اصول ملل متحد سازگار باشد.

2-اعضای ملل متحد كه چنين قرارادهايي را منعقد مي نمايند ، يا چنين موسساتي را تاسيس مي كنند هرگونه كوششي را برای حل و فصل مسالمت آميز اختلافات محلي از طريق اين قراردادها يا موسسات منطقه‌ای قبل از مراجعه به شورای امنيت بكار خواهند برد.

3- شوراي امنيت توسعه حل و فصل مسالمات آميز اختلافات محلي را از طريق چنين قراردادها يا موسسا ت منطقه‌اي چه به ابتكار كشور ذينفع و چه با ارجاع از طرف شورای امنيت تشويق مي نمايد.

اگر مواد 52 و 53 و 54 منشور ملل متحد را در نظر بگيريم متوجه مي شويم كه نه تنها تشكيل چنين سازمانهايي با اصول منشور ملل متحد و تعريف جهانشمول ملت و كشور و ارزش‌هاي دموكراسي در تعارض نيست بلكه بوجود آمدن آنها هم تشويق شده است.  

پس همگرائي منطقه‌ای از نظر منشور ملل متحد در جهت صلح و امنيت بين المللي به شمار آمده است. بر طبق منشور ملل متحد اتحاديه‌های منطقه‌ مانند اتحاديه اروپايي ،اتحاديه عرب ، اتحاديه افريقا و .. شكل گرفته است. اگر يكي از موفق‌ترين اين اتحاديه كه اتحاديه اروپا مي باشد را در نظر بگيريم متوجه مي شويم كه اين اتحاديه براساس 1- باورهای مسيحی 2- ريشه نژادی مشترک هند واروپايی 3- وارث فرهنگ وتمدن رومی - يونانی شكل گرفته و در درون آن اصول دموكراسی وموازين حقوق بشر هم رعايت می شود. پس همگرايی منطقه ای مبتنی بر اشتراک تاريخی و فرهنگی امروزه روندی مسلط در روابط بين الملل می باشد. حوزه فرهنگ و تمدن ايراني و نزديكی كشورهای اين حوزه هم مي تواند باعث تقويت صلح و امنيت جهاني شود و هم اصول دموكراسي را نهادينه نمايد.بر همين اساس سازمان اکو مرکب از ده کشور شکل گرفته است باتاکيد بر اينکه عراق،گرجستان وارمنستان نيز می بايد به عنوان اعضای جديد اکو پذيرفته شوند.

ب : دربيانيه آمده است «حوزه تمدن و فرهنگ ايرانی» پس در بيانيه بين مرزها  فرهنگی و سياسی فرق قائل شده اند. از ديدگاه سياسی: با توجه به اعلاميه جهاني حقوق بشرو ملحقات آن تمامی ايرانيان بدون در نظرگرفتن دين، زبان ، رنگ، نژاد ، صاحب حق بوده و بيانيه هم در همين راستا نگارش يافته است. از ديدگاه فرهنگی بايد به ريشه يابی اين موضوع پرداخت كه بين مرزهای فرهنگي و سياسی تمايز وجود دارد. در جهان ما ملت‌هايی هستند كه محدوده فرهنگی آنان كوچكتر از مرزهای سياسی می باشد. وجود محدوده فرهنگی كوچك در برابر محدوده سياسی بزرگ نشان از آن دارد كه ملتی از درون آن محدوده به حقوق ديگر ملت‌ها تجاوز كرده است. نوع ديگري هم وجود دارد و‌آن اين است كه محدوده فرهنگی ملتی بزرگتر از محدوده سياسی آن است در اين صورت اين ملت در دوران‌های گوناگون مورد تجاوز قرار گرفته است. هرگاه با اندكي انصاف به وضع كشور خود ايران نگاه كنيم خواهيم ديد كه محدوده فرهنگی ما از مرزهای سياسی بزرگتر است. نمونه‌های اين فرهنگ را مي توان در زبان، ادب ، دين ، باورها و سنت‌ها، شيوه زندگی ، جشن‌ها و بسياري ديگر از جوانب گوناگون زندگی مشاهده كرد.وجود فرهنگ ايرانی در سرزمين‌هاي همجوار نشانه آن است كه كشور ما در سده‌ها و زمان‌های دور و نزديك مورد تجاوز قرار گرفته است. اين را ز  پويايی وماندگاری فرهنگی ماست. سياست دشمن تراشی و سود بردن از بحران‌های ساختگي خارجي جهت سرپوش گذاشتن بر بی‌كفايتی مديران حكومتی باعث شده است تا دستهايی قدرتمند بكوشند تا ميان اقوام ايرانی جدايی افكنده تا از اين رهگذر به مقاصد توسعه طلبانه خود دست يابند. بايد گام‌های جدی برای آگاهي و روشن ساختن مردم ميهن عزيز خود ايران برداريم. بايد فعاليت توضيحی بزرگي كنيم تا ابهامي كه دشمن درونی و بيرونی پديد می آورند از ميان برداشته شود و افراد جامعه ما خود را به درستی بشناسند و بدانند كه از هزاره‌هايی دراز همه اعضاء يك خانواده بوده‌اند و درگذشته فرهنگ واحدی را پايه گذاری کرده اند . بايد ماهيت تبليغات بيگانگان از راه منطق و استدلال درست و  در نتيجه خنثي شود. در اين راه روشنفكران و صاحبان قلم بيش از ديگران مسئوليت دارند. بايد خشك انديشی را بدور افكند و با سازگاری و كوشش هميشگی پرده از فريبكاری ها برداريم تا فريبكاران نتوانند نادانی را به خدمت گيرند و خرد ناتوان جامعه ما را به گوشه نشينی وادارند. باشد به خود آئيم و فرصت‌هاي ارزنده را از دست ندهيم . و نزديكی با حوزه فرهنگ ايرانی نه يك چالش بلكه يك فرصت برای صلح و ثبات جهانی است و با اصول دموكراسي سازگاری دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضيح هيئت تحريريه نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی: در زير لينک بيانيه «هشدار به ايرانيان» و نقد دکتر بيات زاده به آن «بيانيه » آورده شده است

هشدار به ايرانيان!(*)

www.ois-iran.com/ois-iran-3860-bayaniyahe-hoshdar-be-iraniyan.htm

تأملی بر بيانيه ی  «هشدار به ايرانيان» بقلم دکتر منصور بيات زاده

www.ois-iran.com/ois-iran-1115-dr.bayatzadeh-taamoli-bar-bayaniyahe-hoshdar-be-iraniyan.htm