|
||||||||||||
*****
***** سیداشرف الدین قزوینی سیداشرف الدین قزوینی، بی شک از مهم ترین شاعران طنزسرای دوران مشروطیت است. اشعار او زبان به زبان می چرخید. در قزوین به دنیا آمد. در جوانی به کربلا و نجف رفت و پس از پنج سال به ایران مراجعت کرد. او مدتی در قزوین بود و در ۲۲ سالگی به تبریز رفت. در تبریز چند سالی درس خواند و آنگاه برای زندگی به رشت رفت. و نه ماه پیش از بمباران مجلس روزنامه ادبی و فکاهی " نسیم شمال" را دایر کرد. سیداشرف الدین محبوب ترین و معروف ترین شاعر ملی عهد انقلاب مشروطه است. سعید نفیسی در موردش گفت: " هر روز و هر شب شعر می گفت و اشعارش را هر هفته چاپ می کرد و به دست مردم می داد..... وقتی روزنامه فروشان نام روزنامه اش را فریاد می کردند، براستی مردم هجوم می آوردند. ... زن و مرد، پیر و جوان، کودک و برنا، بی سواد و باسواد این روزنامه را دست به دست می گرداندند. در قهوه خانه ها، در سرگذرها، در جاهایی که مردم گرد می آمدند، باسوادها برای بی سوادها می خواندند و مردم حلقه می زدند و روی خاک می نشستند و گوش می دادند..." ...... نام روزنامه آن قدر معروف بود که مردم او را نسیم شمال صدا می کردند.... روزی که موقع انتشار آن می رسید، دسته دسته کودکان ده دوازده ساله که موزعان او بودند، در همان چاپخانه گرد می آمدند و هر کدام دسته ای بزرگ می شمردند و از او می گرفتند و زیر بغل می گذاشتند. این کودکان راستی مغرور بودند که فروشنده نسیم شمال هستند..... یقین داشته باشید که اجر او در آزادی ایران کمتر از اجر ستارخان، پهلوان بزرگ نبود.... از هیچ کس بد نمی گفت، اما همه را مسخره می کرد و چه خوب می کرد!" شعر "تازیانه" و "فعله" از معروف ترین و زیباترین آثار سید اشرف الدین هستند. هر دو شعر با زبانی ساده به وضع کشور و ملت می پردازند. اشعار دیگری مانند " صبرکن آرام جانم صبر کن" یا " وفات یک دختر فقیر از شدت سرما" نیز از اشعار مطرح نسیم شمال بود که در زمان انتشار روزنامه اش مورد توجه مردم قرار گرفته بود.
تازیانه دست مزن! چشم، ببستم دو دست راه مرو! چشم، دو پایم شکست حرف مزن! قطع نمودم سخن نطق مکن! چشم، ببستم دهن هیچ نفهم! این سخن عنوان مکن خواهش نافهمی انسان مکن لال شوم، کور شوم، کر شوم لیک محال است که من خر شوم چند روی همچو خران زیر بار؟ سر زفضای بشریت برآر
فعله
ای
فعله تو هم داخل آدم شدی امروز؟
چون
پیر نود ساله چرا خم شدی امروز؟ زیرا که تو در فقر مسلم شدی امروز ...
منبع: سايت ساراشعر ـ سايت شخصی محمد حسين بهراميان http://sarapoem.persiangig.com/link7/znasimeshomal.htm
*****
سید اشرف الدین گیلانی بسال 1287ق-1252 ش در قزوین متولد شد. در اوان کودکی پدرش را از دست داد و به تنگدستی و نداری دچار گردید. چندی به عتبات رفت و پنج سالی را در نجف و کربلا گذرانید و دوباره به زادگاه خود بازگشت. بیست و دو سال داشت که به تبریز رفت و در آنجا به فراگیری صرف و نحو،منطق،نجوم و جغرافیا پرداخت، سپس به گیلان رفت. در رشت با مشروطه طلبانی که در راس آنها محمدولی خان سپهسالار تنکابنی و سپهدار اعظم رشتی قرار داشتند همگام شد و نه ماه پیش از به توپ بسته شدن مجلس توسط محمدعلی شاه روزنامه ادبی و فکاهی نسیم شمال را با تیتر سیاسی-اجتماعی-ادبی-انتقادی منتشر کرد. نشر این روزنامه تا انحلال مجلس ادامه یافت و علاقه مردم را به شدت جلب کرد، سپس توقیف شد. از سال 1327 قمری دوباره انتشار آن را از سر گرفت. از سال 1333 قمری این روزنامه در تهران نیز منتشر شد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. از آن پس روزی نبود که نسیم شمال در تهران ولوله ای برپا نکند. مردم خود سیداشرف الدین را هم آقای «نسیم شمال» می خواندند. شهرت و محبوبیت فوق العاده او و تاثیری که سخنان منظوم و موزون او بر دل عامه برجای می گذاشت دولت وقت را به ستوه آورده بود، اما چاره ای ندیدند جز اینکه به او نسبت جنون زدند و او را راهی تیمارستان کردند و تنها با مساعدت سید حسن مدرس و دوستان دیگر از آنجا که برایش زندان بود نجات یافت. امروز وقتی از درب شرقی به گورستان ابن بابویه می روید سمت چپ قبل از آنکه به آرامگاه تختی برسید بر روی سنگ مرمرین نوشته شده است سیداشرف الدین گیلانی، مدیر رورنامه نسیم شمال. مرحوم سعید نفیسی درباره او می نویسد:« او نه وزیر شد، نه وکیل، نه رئیس اداره، نه پولی به هم زد، نه خانه ساخت، نه ملکی خرید، نه مال کسی را با خود برد و نه خون کسی را به گردن گرفت.»
آثار سید اشرف الدین عبارتند از: ارفع نامه، تاریخ مختصر ایران(این تاریخ منظوم است و هفتصد بیت دارد)، دیوان عزیز و غزال، گلزار ادبی، نسیم شمال(قسمتی از آثار فکاهی)، باغ بهشت
نمونه ای از شعر نسیم شمال: غلغلی انداختی در شهر تهران ای قلم / خوش حمایت می کنی از شرع قرآن ای قلم گشت از برق تو ظاهر نور ایمان ای قلم/ مشکلات خلق گردد از تو آسان ای قلم نیستی آزاد در ایران ویران ای قلم ای قلم تا می توانی در قلمدان صبرکن/ یوسف آسا سالها در کنج زندان صبرکن همچو یعقوب حزین در بیت الاحزان صبرکن/ کور شو بیرون نیا از شهر کنعان ای قلم نیستی آزاد در ایران ویران ای قلم ای قلم پنداشتی هنگامه دانشوریست/در ره علم آمده هرکس به عرفان مشتریست تونفهمیدی که اوضاع جهان خرتوخریست/خر همان است و عوض گردیده پالان ای قلم نیستی آزاد در ایران ویران ای قلم «ایها الشاعر»تو هم از شعر گفتن لال باش/شعر یعنی چه! برو حمال شو رمال باش چشم بندی کن میان معرکه نقال باش/حقه بازی کن تو هم مانند رندان ای قلم نیستی آزاد در ایران ویران ای قلم
وقتى كه قند در دوره احمدشاه سيرى يك قران گران شد و علاوه بر آن گندم نيز از خروارى بيست تومان به سى تومان رسيد اين ابيات را در نسيم شمال درباره گرانى قند نوشت. بازدر شهر
خبرهاى دگر مى بينم/ همه جا ولوله قند و شكر مى بينم شعر «اى واى وطن واى» را در بی اعتنایی محمدعلی شاه به مشروطیت در نسیم شمال رشت گفت: [گرديه وطن غرقه اندوه و محن وای ای وطن وای] خيزيد و
رويد از پى تابوت و كفن واى/ اى واى وطن واى
[...] مشروط ايران شده تاريخ ز من واى/ اى واى وطن واى [...] بعضى وزرا مسلكشان راهزنى شد/ سرى علنى شد [...] يك جامه ندارند رعيت به بدن واى/ اى واى وطن واى [...] اشرف همه جز ناله غم هيچ نگويد [اشرف بجز از لاله غم هيچ نبويد ـ صفحه ٧٣ جلد دوم کتاب از صبا تا نيما] هر لحظه بگويد اى واى وطن واى وطن واى مطالب درون [ ] از هيئت تحريريه نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی است.
منبع: وبلاگ کافه مشق اشرف الدین حسینی (نسیم شمال)
سيداشرف الدين قزويني، معروف به گيلاني، فرزند سيد احمد حسيني
قزويني، به سال
۱۲۸۷
هجري قمري در قزوين به دنيا آمده و شش ماه بوده که يتيم مانده و در يتيمي
ملک و مال و خانه اش را غصب کرده اند و او دچار فقر و تنگدستي شده است. در
جواني به عتبات رفته و چندي در کربلا و نجف زيسته و بعد سور ميهن پرستي او
را به ايران کشيده است. سيد به قزوين آمده و از آنجا در بيست و دو سالگي به
تبريز رفته و با پيري روشن ضمير آشنا شده است. دوره تحصيلات مقدماتي را در
تبريز گذرانده و هيئت و جغرافيا و صرف و نحو و منطق و هندسه و علوم متداول
ديگر را آموخته و چندي بعد به گيلان آمده و در رشت اقامت گزيده و از رشتيان
نوازش ها و مهرباني ها ديه و نخستين شعرهاي خود را همانجا سروده است.
منبع: سايت مشاهيرنت http://www.mashaheer.net/archives/000093.html *****
***** تاريخ انتشار در سايت سازمان سوسياليست های ايران ـ شهريور ۱۳۸۹ - سپتامبر ۲۰۱۰
|